با سلام دوست عزیز بنده هم از این سکه های اسکندر دارم و حضوری به یک کارشناس نشون دادم.
صحبت های کارشناس: این سکه که در حدود ۳۰۰ سال قبل از میلاد ضرب شده، یکی از قدیمیترین سکههایی است که تصویر یک رهبر را دارد. اسکندر کبیر که نقش سرش روی سکه است، خوشنماترین فرمانروای نظامی عصر خود بود ـ شاید هم همه زمانها. ما هیچ راهی نداریم که بفهمیم آیا این تصویر دقیق اسکندر است یا نه، اما باید خود او باشد، برای اینکه این مرد هم موی انسان دارد و هم دو شاخ قوچ.
این نماد شاخ که در سراسر جهان کهن بهخوبی معروف است، برای بیننده هیچ جای شکی باقی نمیگذارد که ما داریم به تصویر اسکندر نگاه میکنیم. شاخها مرتبط است با زئوس ـ آمون خدا ـ آمیزهای از دو خدای پیشرو یونانی و مصری؛ زئوس و آمون. بنابراین، این سکه کوچک دو گزاره بزرگ را بیان میکند ـ هم بر سلطه اسکندر بر یونانیها و مصریها تاکید میکند و هم این نکته را القا میکند که به یک معنا، او هم انسان است و هم خدا.
پیروزیهای اسکندر فقط به سپاهش متکی نبود. آنها به پول نیاز داشتند ـ پول هنگفت. خوشبختانه، فیلیپ معادن غنی طلا و نقره تراس را فتح کرده بود و این ناحیهای بود که مرزهای کنونی یونان، بلغارستان و ترکیه را دربر میگیرد. آن فلز گرانبها از لشکرکشیهای اولیه حمایت مالی کردند، اما این میراث بعدها با ثروت عظیم اسکندر که در پارس (پرسیا / ایران) به چنگ آورد، افزایش یافت. فتوحات امپراتوری او با تقریباً پنج میلیون کیلو طلای هخامنشیان تأمین مالی شد.
روی دیگر سکه، بانو خدای آتنا نیکه فوروس را نشان میدهد که آورنده پیروزی است و نیزه و سپرش را به همراه دارد. او حامی الهی یونانیان و بانوخدای جنگ است. اما این اسکندر نیست که مورد لطف اوست، چون حروف یونانی کنار او به ما میگوید که این سکه لوسیماخوس شاه است.
لوسیماخوس یکی از سرداران و یاران اسکندر بود که از زمان مرگ اسکندر تا مرگ خودش در سال ۲۸۱ قبل از میلاد بر تراس فرمان میراند. لوسیماخوس سکهای ضرب نکرد که خودش را نشان دهد. در عوض تصمیم گرفت که شکوه و مرجعیت سلف خود را از آن خود کند. این دستکاری تصویری است ـ تقریباً دزدی هویت است ـ در یک مقیاس قهرمانانه.
اسکندر در سالهای آغازین دهه ۳۰ عمرش درگذشت و امپراتوریاش بهسرعت در آشفتگی قلمروهای متغیر سرداران ستیزنده او تجزیه شد که لوسیماخوس فقط یکی از آنها بود. همه سرداران او مدعی شدند که وارثان حقیقی اسکندر هستند و بسیاری از آنها سکههایی با نقش او ضرب کردند تا این موضوع را ثابت کنند. این ستیزی بود که در آن نه فقط در میدان نبرد؛ بلکه در میدان پول هم میجنگیدند. این یک نمونه بسیار خوب آغازین است از یک نیرنگ سیاسی بیزمان: مهار اقتدار در فریبندگی یک رهبر بزرگ گذشته تا خود را در حال تقویت کنند
دوست عزیز به نظر بنده اصالت دارد این سکه ها به اسکندر مرغی هم معروف هست.